loading...
ღ میـشـه باورم کنـی؟ ღ
محمد بازدید : 34 سه شنبه 12 فروردین 1393 نظرات (0)

 

این بار که کسی آمد نمــی گویمـ بـــرو


حــتی نمی گــویمـ کس دیگـــری رامی خـــواهمـ


فقـط می گــویمـ :


ببیـــن ! من شکــستـ ه امـ !


خستـــ همـ !

 

 

 


 

 

 

محمد بازدید : 54 سه شنبه 12 فروردین 1393 نظرات (0)

 

 

دلتنگـ...!

 

درزندگـبـرا هر آدمـﮯ!  

 

از یـڪروز،

از یـڪجــآ،

از یـڪنفـر،

بـہ بعـد !

دیگـر هـیچ چیـز مثـل قبـل نیستــ  !

 

نـہ روزهآ، نـہرنگهآ، نـہ خیـآبـآטּهآ

 

همـہ چیـز مـ شـود :

 

دلتنگـ ...! 

 

همه ى كسانى كه الان بر عشق لعنت مى فرستند

 

 

روزگارى عاشق ترین انسان این شهر بوده اند ...!


 

 اشکال از عشق نیست از ماست 

 

خدایا شبیه بادکنکی شده ام

 

 

ازبغضهایی که به اجبار فرو داده ام ...


 

 التماست میکنم ...


 

 فقط یک سوزن !


 

 تکه تکه شدنم باخودم ....

 

 

 

محمد بازدید : 36 سه شنبه 12 فروردین 1393 نظرات (0)

 

اعوذ باالله

 

اعوذ باالله من الخاطراتِ تو !

 


اعوذ باالله من البغض  !

پناه می برم به خدا
از هر آنچه تنها تو می دانی و من !

حالا بگو که چیزی به یاد نمی آوری...بگو !

اعوذ بالله من الظلم !
از فراموشیِ معنی دارِ تو ! 
از حرمتهای ویران شده
پناه می برم به عدالتی که به آن ایـــمان دارم !
 
 

 

 

 

محمد بازدید : 47 سه شنبه 12 فروردین 1393 نظرات (0)

 

با یکی تو زندگیم خیلی صادق بودم میدونم که میاد و اینجا مطالبمو میخونه و بی صدا میره

 

از تمام حرفایی که بهش گفته بودم علیه خودم استفاده کرد و منو به روز سیاه نشوند

 

کسی که اگه به چشمام شک

 

داشتم اما به اون نه...

 

گل من.jpg  

 

بی حس شده ام از درد !

 

از بغض !

 

فقط گاهی

 

خط اشکیمیسوزاند صورتم را . 

 

                                                                                    پسرک تنها

 


گاهی یک دوست کاری میکنه

که دلت بدجوری واسه دشمنت تنگ میشه ..! 

 

 

 

محمد بازدید : 35 سه شنبه 12 فروردین 1393 نظرات (0)

 

تا آخر دنیا به قلب من بدهکاری

 

خــــــــدایــا

مگــر بودن او در کنـارم چقـدر از جهانـت را میگرفــت؟

 

 

 

به حرمت تمام شبهای بغض و بیداری

 

تمام زخمهای عمیق و کاری

 

به احترام خودم...صبوری بی اندازه ام

 

و روی پا ایستادنم بعد از طوفانی ویرانگر !

 

مطمئن باش

 

هیـــــــچ چیــــــــــز را هـــــــــــرگز...

 

نه می بخشم - نه فراموش می کنم !

 

و تو ...

باشد که رستگار شوی !!!

 


 
لازم است بگویم ...

 

قلبم...

 

یک خط در میان میزند

 

زود نیست...؟

 

دست هر پیرزنی را گرفتم

 

گفت:"پیر شی مادر"

 

خدایا...

 

نکند در جوانی پیر شدم؟

  

 

رفیق در مورد من قضاوت نکن !

 

از گذشته ام چیزی نمیدانی

 

 هرچند اگر سالهابا من زندگی کرده باشی..

 



پسرک تنها

 

 

 

محمد بازدید : 36 سه شنبه 12 فروردین 1393 نظرات (0)

 

خواستم بگویم به جهنم که رفتی دیدم واژه ی بهتریهم وجود دارد ...

 

به همین روزهای من که رفتی ...

 

http://www.gifs.toutimages.com/images/festivite/etoiles/etoile_038.gif

 

 تنهایی تنبیه ای است

 

برای روزهای دوست داشتن تو ...

 

 http://www.gifs.toutimages.com/images/festivite/etoiles/etoile_038.gif

 

 درد می کشم ، درد
هم تلخ است هم ارزان
هم گیراییش بالاست
هم اینکه تابلو نمی شوم و رفیقی که مرا به درد معتاد کرد ناباب نبود،

 

اتفاقا باب باب بود فقط نگفته بود که ماندنی نیست ، همین!

 

 

 

محمد بازدید : 40 سه شنبه 12 فروردین 1393 نظرات (0)

 

سـخـتـی هــآیی که من کشیدم

 

نـه مرا قـــــوی کرد

 

نـه آب دیـــده !

 

فـقـطــ" فـــــــرســـــــــوده" شدم . . .

 

 

منو که میذارین تو قبر،



بزنین رو شونم و بگین : هی رفیق،


سخت گذشت،

ولی

دیـــــــــدی گـــــــــذشـــــــت

محمد بازدید : 34 سه شنبه 12 فروردین 1393 نظرات (0)

 

به غسالخانه نبرید مرا!

 

من از مرده شورها می ترسم,

 

انها عاشق من نیستند که نوازشم کنند,

 

می ترسم کبود کنند تمام بدنم را!

 

بگویید او خودش بیاید,

 

بگویید خودش کفنم کند رو به قبله نه

 

رو به اغوشش...

 

بگویید موهایم را بریزد روی سینه ام و ببندد چشمانم را,

 

بگویید به جای اذان و دعا نامش را انقدر تکرار کند در گوشم

 

تا بلکه این دم اخر ایمان بیاورم به خدا...!

 

بگویید خودش خاک بریزد روی تنم و برود,

 

برود وبرنگردد اخر وقتی هست دل مردن ندارم!

 

همین تمام شدند حرفهایم,

 

اگر نیامد فقط بگویید همین خیابان ها و پنجره ها قاتل جانم شدند

 

او بی تقصیر است,

 

فقط کمی,

 

کمی نیامد

 

محمد بازدید : 52 سه شنبه 12 فروردین 1393 نظرات (0)

 

 تقدیم به ....

 

میگی مهم نیست ! اما صبح تابیدار میشیو وهنوز گیج خوابی

دستت میره به گوشی که اس ام اس بدی ،

صبح بخیر دورت بگردم !

 

میگی مهم نیست  اما دلت واسه اس ام اس دادن بهش

اونم یواشکی تنگ شده.

میگی مهم نیست ! اما اسمشو وقتی میشنوی داغ دلت تازه میشه .

میگی مهم نیستا ولی تا بهش فک میکنی اشک تو چشات جمع میشه

و مثل ابر بهاری  می باری .

بازم میگی مهم نیست !

  اما به همه گفتی که دیگه نشنوم از کسی ازاون ازم بپرسه ها.

اما کار دلت با اینا درست نمیشه .

میگی مهم نیست اما وقتی که خیلی تنهایی عکساشا نگاه میکنی وباهاش

حرف میزنی

بازم  میگی مهم نیست ؟

اما بعضی اوقات  دستت میره روشمارش که زنگ بزنی؟ نزنی؟ بزنی؟ نزنی؟؟؟

 

میگی مهم نیست ! اما دلت میخواد بازم بهش فک کنی!

فراموش کنی اون همه برنامه را.

   میگی مهم نیست  اما هه عکسشو جلوعقب میبری  و می بوسیش .

      میگی مهم نیست اما تا یه بچه بیرون می بینی یاد قدیما میکنی

            که میگفت بچمون به مامانش میره؟ میگفتی نه به باباش !

 

میگی مهم نیس اما دلت واسه صداش لک زده !

بازم میگی مهم نیست  اما شبا تا صبح خوابت نمیبره

باخودت میگی یعنی چیکار میکنه ؟

میگی مهم نیست اما ناراحتی از اینکه کسی تو زندیگشه

میگی مهم نیست اما کنجکاوی  طرفش چه شکلیه؟

بازم میگی مهم نیست ؟اما میدونی چقدر مهمه !

میدونی چقدر دوستش داری  !

  پس نگو مهم نیست بگو مهمه اما نیست !!!

محمد بازدید : 122 دوشنبه 11 فروردین 1393 نظرات (0)

 

نامه ای برای خدا

 

خدایا منم بنده بدبخت، گنه کار و زمین خورده ات؛ چرا کمکم نمی کنی؟ خدایا تو که بزرگ وبخشنده ای چرا جوابم را نمیدی؟ خداوندا ، بارالها ! از گناهانم مانند آرزوهایم ساده بگذر!تا من بدبخت راحت باشم ، من که کسی را ندارم تنها وبی کس تو این دنیای پر از نیرنگ و فریب مانده ام تنها امید ودلخوشیم تویی اما انگار تو هم از دستم خسته شدی . خدایا خسته شدم از لبخند های اجباری و حرفهای تکراری . حالم به طرزی شده که خجالت می کشم از اینکه آروز کنم و برآورده نشه. نمیدونم تو زندگیم چه گناهی مرتکب شدم که مستحق چنین عذابی باشه وبه چنین سرنوشتی دچار بشم . خدایا نگاه کن منم ! از بی کسی خسته شدم توبن بست تنهایی هام گیر کردم تا به کی به زور خوشحال باشم وزندگی کنم؟ خدایا منم آدمم ، منم حق زندگی دارم ، منم دل دارم ، منم لذت بردن از زندگی را دوست دارم ، منم آرامش را دوست دارم ، خواب راحت را منم دوست دارم ، خسته شدم از این همه ترس از تنهایی.

 

بی کس مانده ام در کوچه های بی کسی ، سنگ قبرم را چرا نمی سازد کسی

 

از این همه صبر کردن خسته شدم بسه دیگه تحمل کردن ،

 

مگه من از سنگم؟ منم آدمیم که از گل درست شدم مث همه آدمای دیگه حق زندگی دارم . درسته که این حق ازم گرفته بشه؟ آواره بشم ؟ خدایا جوانیم رفت دیگه المثنی هم نداره ؛ خدایا یه خواهشی ازت دارم اگه میشه هیچ کدوم از بنده هات را به سرنوشت من دچار نکن شاید اونا به اندازه من توان و تحمل نداشته باشن . خدایا تو جلو راه تاریک سرنوشتم فانوسی روشن کن و دروازه خوشبختی را بهم نشون بده . بجز تو همدردی نمونده برام حتی خونوادم هم به فکر خودشونن ، به فکر آبروشون ، حتی به خودشون این اجازه را نمیدن فکر کنن که با من چه کردن ؛ فکر اینکه با تصمیم اشتباهشون چه سرنوشتی را برایم رقم زدن.

 

دلم از درد دنیا تنگ تنگ است ؛ چرا درها به رویم سنگ سنگ است !

 

در این دنیا ندیدم روز خوبی ؛ چقدر رفتن از این دنیا قشنگ است !

 

خداوندا به که پناه ببرم از این همه ظلم وستم ؟ ازکه به که شکایت کنم از این همه جفا؟ خدواندا خسته ام اگه میشه صبح بیدارم نکن !

 

تنها اشتباه هم این بود هر جا رنجیدم، لبخند زدم  خیال کردن درد ندارم محکم تر زدند.

 

اما من نا امید نمیشوم تاکنون را به هجران سپری کردم بعد از این را به انتظار وصال صبر خواهم کرد .

 

خداوندا من زندگیم ، جوانیم ، زیباییم، خوشبختیم را بخاطر عزیزانم کنار گذاشتم دیگر حتی تحمل این عزیزان را هم ندارم . من می ترسم خدایا !!!

 

غربت وتنهایی تا کی؟ هجر و دلتنگی وبی وفایی تا کی؟ چقد ناله کنم؟ چقدر فریاد بزنم ؟ تو که خودت گفتی از رگ گردنم بهم نزدیکتری پس چرا صدام  بهت نمیرسه؟  باشه خدا جون صبر می کنم و سکوت میکنم .... نه اینکه دردی نیست ... گلویی نمانده برای فریاد!

 

ای مرگ بیا که از زندگی سیر شدم ×××  از دست مردم زمانه دلگیر شدم

 

هم منت خلق و هم منت روزگار    ××× با آنکه جوانم بخدا پیر شدم

 

سرنوشت وقتی بر سرم نوشت  همه را از درد نوشت ، شادی را نیز از درد نوشت

 

اما شادی یادش رفته بود همه را از غم نوشت واسه  من بیکس نوشت.

 

نمیدانم که با عزیزانم چه کردم که در بهترین روزهای زندگیم ، زمانی که باید با همسن های خودم مشغول خوشگذرانی باشم و از زندگی کودکانه ام لذت ببرم مرا در گودال آتشی انداختند و تا به امروز سوختنم را نشسته اند ونظاره می کنند .

 

حتی یه روز ازم نپرسیدن چطور میگذرونی ؟ روزگارت چطوره؟ حتی فکر اینکه با این کارشون چه لطمه ای بهم زدن و چطور آواره ام کردن واینکه تو چه بن بستی گذاشتند منو بخودشون ندادن! اما روزی صد بار از خودم میپرسم که چرا؟ چرا با من اینکار را کردن ؟ مگه منم عزیزشون نبودم ؟ شاید نبودم تظاهر میکردن

 

میگن همیشه سخت ترین سیلی را از کسی میخوری که روزی بهترین نوازشگرت بود . الان پی به واقعیت این جمله بردم .

 

هرچه از دست میرود بگذار برود چیزی که به التماس آلوده گشت نمیخواهم هرچه باشه حتی زندگی ...

 

در آخر....

 

کودکی هایم کو؟؟؟

 

من از یک شکست عاشقانه بر میگردم!!!

 

 

 

                                                                                                                                      تقدیم به خدای مهربون!!!  

 

                                                                   

 

محمد بازدید : 36 جمعه 01 فروردین 1393 نظرات (0)

همیشه توروزای خاص جای کسی که باید باشه امانیست خالی میشه

ومن امروزعجیب دلتنگم...دلتنگ تموم روزایی که نمونده رفتن

هفتسین امسالموباچهارنون می چینم

نبودنت../ندیدنت/نداشتنت و هرگزنیامدنت...

زردش کردم

شبیه چهره ی روزهای بی تو.....




بازهم کهنه گی..بازهم خاطره/..

بهارامسال بی تو برایم ازپاییزغم انگیزتراست...

حتی دیگه اومدنت بهم کمک نمیکنه...

م س
محمد بازدید : 35 جمعه 01 فروردین 1393 نظرات (0)

درست بیست و دوسال پیش


بدون اینکه خودم بخواهم


زندانی این روزگار زشت شدم...


روزگاری که..


نه از جنس من است نه از برای من


چه رسمیست دنیا!!!


ازگردشش می نالیم و می نالیم


وروززمین گیرشدنمان را جشن می گیریم!


نمی دانم...


قلمم زیر باردردها ترک برداشته


کمرم خم شده..!


بااین حال هنوزهم به دوست لبخند می دهم


امروزآغاززندگی دوباره


غربت نشینی ام و متولدشدنم است..


به رسم عادت..........

(سال نو ام مبارک)

محمد بازدید : 36 جمعه 01 فروردین 1393 نظرات (0)

خسته شدم ازاین"حرف های تکراری"


بگذارزمان بگذرد..


پیرشدم بااین گذرزمان...


برای که مهم است؟


برای که؟؟!

محمد بازدید : 58 جمعه 01 فروردین 1393 نظرات (0)

بازهم برگشتم...


توکوله بارم هیچی جزغصه نیست..


دیگه اززندگی خسته شدم ..یکی بیادبه من بگه تاکی!!


خدایا من غرق شدم


نجاتم بده

محمد بازدید : 35 جمعه 01 فروردین 1393 نظرات (0)

اینجا پسری هست


که شبهایش پرازبغض است


پرازدرد...پرازسوال...


دیگرخسته شده ام ازاینکه برای توصیف من بگویند


چقدرخوب آدم ها راآرام می کنی!


چقدرخوب ازپس خودت برمی آیی!


متنفرم ازاینکه لبخندبزنم وبگویم همه چیزخوب است..!


اینجاپسری هست که بعدازشنیدن هردردی


درخلوت خودش زانومی زند...


شوکه می شود..


اشک می ریزد..


واتفاقاخیلی بیشترازبقیه دردش می آید


دلم میخواهدآدم ها حواسشان باشد


من هم آدمم

محمد بازدید : 28 جمعه 01 فروردین 1393 نظرات (0)

گاه آرزو می کنم کاش نامت باران بود آنگاه تمام مردم شهر همراه من

برای آمدنت دعا می کردند...

 

خدایا از تو ممنونم که مرا در حد ایوب می بینی!!

ولی می شود تمامش کنی؟؟

دیگر بریده ام...

 

خدایا نمی دانم چرا هرگز جسد کسانی که می گفتند بدون تو میمیرم

 

پیدا نمی شود!!!

 

بهانه نگیر زبان نفهم...دلم را میگویم.آخر تو را از کجا برایش بیاورم !!!!

 

گفته بودم که اگر لب تر کند برایش می میرم...

اما نه تا آن حد که لبانش با لبان دیگری تر شود!!!

 

صدا بزن مرا مهم نیست به چه نامی...فقط میم مالکیت را از آخرش حذف  

کن...نمی خواهم باور کنم مال تو هستم...

 

تو ماه را دوست داری و من ماه هاست که تو را...

دنیای دست ها از همه بی وفاترند...

امروز دست هایت را میگیرندو وقتی که قصه ی عادت شدی

همان دست ها را برایت تکان میدهند...بیا خورشید من حال ماهت بد است

 

همه را خط زدیم تا به عشقمان برسیم غافل از اینکه خودمان خط زده ی عشقمان

بودیم تا به عشقش برسد !!!

 

ای کاش به جای او من حلقه ی ازدواج را در دستان زیبایش میگذاشتم...

 

در خاطری که ~تویی~دیگران فراموشند...

بگذار در گوشت بگویم میخواهمت...

این خلاصه ی تمام حرف های عاشقانه ی دنیاست...

 

پرهایم را چید که تنها جایی نروم ... اما خودش همسفر پرنده های آزاد شد...

 

یه وقتایی دلم میخواد یکی از پشت سر چشمامو بگیره و ازم بپرسه اگه گفتی

من کی ام؟منم دستاشو بگیرم و بگم هرکی هستی بمون که خیلی تنهام...

 

به تو بدهکارم...دست کم یک جان برای هر لبخند...

 

خدایا آسمانت چه مزه ایست؟؟...من فقط زمین خورده ام...

 

بیا آخرین شاهکارت را ببین...مجسمه ای با چشمان خیس،

خیره به دور دست ها که خاطراتش را محکم بغل گرفته است...

بیا آخرین شاهکارت را ببین...

 

گاهی نفس به تیزی شمشیر میشود

از هرچه زندگیست دلت سیر میشود

گویی به خواب بود و جوانی مان گذشت

گاهی چقدر زود وقتمان دیر میشود

کاری ندارم که کجایی و چه میکنی

فراموش نکن مرا که دلم پیر میشود...

 

محمد بازدید : 29 دوشنبه 19 اسفند 1392 نظرات (0)
صبرکن سهراب!

آری.......

توراست میگویی!

آسمان مال من است!

پنجره،فکر،هوا،عشق،زمینمال من است!

اماسهراب!

توقضاوت کن؟؟!!

بر دل سنگ زمین جای من است؟!

من نمی دانم که چرا این مردم،دانه های دلشان پیدا نیست؟!؟

صبرکن سهراب....

قایقت جا دارت

من از این همه همهمه داغ زمین بیزارم!!!
محمد بازدید : 45 دوشنبه 19 اسفند 1392 نظرات (0)

دنیا :

بازی هایت را ســــــــــرم درآوردی........

گرفتنــــــــــی ها را گرفتی..........
دادنـــــــــی ها را ندادی...........

حســـــــــــرت ها را کاشتی..........

زخم ها را زدی..........

دیگـــــــــــر بس است چون چیزی نمانده ، بگــــــــــــذار بخوابم …

محتاج یک خواب که چشــــــــــــــــم در دنیای دیگر باز کنم ....... !
محمد بازدید : 33 یکشنبه 18 اسفند 1392 نظرات (0)

 

گفتن؛ گاهی به اون می ارزه که گریه نکنی وحرفات رو صاف بریزی بیرون.

 

اصلا تو چرا باید گریه کنی ؟؟

 مگه آ ینه ها ، صاف ها و زلال ها باهات رفیق نیستن ؟

مگه به خودت قول ندادی یه روز از در این زندگی بری بیرون

ویه در دیگه ای پیدا کنی ،،باز کنی و بری توی قلبی که هنوز پیداش نکردی..

 نذار..نذارکسی بو ببره که گم شدی توی خودت و آرزوهای محالت....

بذار..بذارهمه حس کنن وجود تو بدل نیست و مبدل به چیزی که تموم شدنش آسون باشه..

فکر کن به رهایی و رفتن ..فکر نکن به اینکه توی یه دو راهی گیر می افتی

و قدرت انتخابت توی کوره ی ذهنت ذوب می شه..

آینده ی تو روشن تر از اندیشه هاته ........

تو امیدواری رو از آب یاد نگرفتی؟؟ آب وقتی می چکه....

آب وقتی می گذره و آب وقتی لذت یه تشنه لب رو بهت نشون میده.

قلبت دیگه کوچیک شده می دونی قلبت دیگه بی خیال نمی شه..

گاهی واسه تمام دلت اشک می ریزی و جلوی چشات کوچیک وخوار می شی..

تو دلت مال خودته..الان دیگه مالکیت دلت مال خودته ...

دیگه مجهولی نداری ..مگه روزها وساعت ها اینو ازم نمی خواستی ..

خوابای تو هنوز شیرینه وقلبت هنوزم می تونه همون در بسته باشه که دنبالشی

مگه چه گناهی داره آدم عاشق خودش باشه .....توی آینه روبه روی دیوار به جای

درخت خشک حیاط خودشو ببینه ..نذار تباه بشی برا چیزیکه داره خودشو تباه می کنه...

دیگه تو خوابای رنگیت نقش پسرک عاشق گدا رو بازی نکن

 یه بارم پیش اون بازیگر نقش اول سرتو بالا بگیر بگو تو پسر پادشاه نیستی...

از قصه های عاشقونه دور نباش ..

عاشق باش مثل همون مردی که قسم خورد دیگه هیچ وقت عاشق نباشه...

به حرف های منه مسافر که قایق نگام توی دریاچه چشمی شکسته فکر کن.

حرف های من همه خط خورده اند ....دنباله آن ها را نمی یابم بس که خط خورده اند

صفحه هایم همه بی روح شده اند و جمله هایم زیر آوار خط آوارگی پلاسیده اند..

قلب من بر دوش مشتی کلمه .........

مشتی  از اماها و اگرها ،شایدها وبایدها به گورستان ابدی اش می شتابد.

صفحه های من بی روح اند مثل روح خالی ام!!

درد کهنه نویسی گرفته ام من،دست هایم بوی برگ های مدفون شده ی پاییزی می دهد ..

من دارم نابود میشوم ...مثل این کاغذ مچاله در مشتم ..مثل جمله هایی که من می فشارم

و سنگینی این شعر جادویی کوره ی ذهنم را داغتر از این کرده که می گوید:

(پاییز است ..بغض آسمان می ترکد،فرشته ها می گریند ....

کسی چه می داند ؟!شاید برای تنهایی من است یاغریبی تو!!)

من میخواهم بروم ..خورشید را بیدار نمی کنم ...شب خودش فانوس ب دستم می دهد .

باید تا انتهای این جمله را بنویسم...بی خط خوردگی...

و از زیر آوار خط خور دگی ها بوی برگ های زیتون را

                                                           بیدار کنم.

محمد بازدید : 40 یکشنبه 18 اسفند 1392 نظرات (0)

ای مسافرتوكی بودی كه منودرمن شكستی..

 

 رفتی امادردل من توهميشه زنده هستی..

 توکی بودی که بیادت بایدآواره بمونم...

پابه پای بادشبگردبرم وازتوبخونم.....

 چه نشستی که چشاموبرق تنهایی ربوده

 چشمی ازسحرنداشتم اگه داشتم ازتوبوده...

چه نشستی که شکستم زیربارغم غربت

خالی ازنغمه ی شوقم پرم ازقصه ی محنت

انتظاردیدن تو منو تنهانمیذاره

مثل بغضی که گلوموبسته امانمی باره...

گم شدم توشهرغربت ردپایی توشبانیست

باصدای هق هق من کسی اینجاآشنانیست..

تعداد صفحات : 8

درباره ما
"ღ میـشـه باورم کنـی؟ ღ " ﻧﻪ ﺣﻮﺻﻠـــﻪ ﯼ ﺩﻭﺳـــﺖ ﺩﺍﺷﺘــﻦ ﺩﺍﺭﻡ ﻧﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫـــــــﻢ ﮐﺴـﯽ ﺩﻭﺳﺘــﻢ ﺩﺍﺷﺘـﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﯾـﻦ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ﺳـــــَــــﺮﺩﻡ ... ﻣﺜـﻞ ﺩﯼ , ﻣﺜـﻞ ﺑﻬﻤـــﻦ , ﻣﺜـﻞ ﺍﺳﻔﻨــــــﺪ ﻣﺜـﻞ ﺯﻣﺴﺘــــﺎﻥ ﺍﺣﺴــــــﺎﺳـﻢ ﯾـﺦ ﺯﺩﻩ ﺁﺭﺯﻭﻫـــﺎﯾـﻢ ﻗﻨﺪﯾــــﻞ ﺑﺴﺘــﻪ ﺍﻣﯿــــــﺪﻡ ﺯﯾــﺮ ﺑﻬﻤــﻦ ِ ﺳــﺮﺩ ِ ﺍﺣﺴــﺎﺳﺎﺗﻢ ﺩﻓــــــــﻦ ﺷـﺪﻩ .... ﻧﻪ ﺑﻪ ﺁﻣـــــدنی ﺩﻝ ﺧﻮﺷــﻢ ﻭ ﻧﻪ ﺍﺯ ﺭﻓﺘـــــنی ﻏﻤﮕﯿــﻦ ﺍﯾـﻦ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ﭘــُﺮ ﺍﺯ ﺳﮑـــــــــﻮﺗـﻢ .. ----------------------------
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به نظرشمادرصدرسیدن من به عشقم چقدراست؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 145
  • کل نظرات : 27
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 26
  • آی پی دیروز : 15
  • بازدید امروز : 33
  • باردید دیروز : 22
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 81
  • بازدید ماه : 68
  • بازدید سال : 1,020
  • بازدید کلی : 11,671