loading...
ღ میـشـه باورم کنـی؟ ღ
محمد بازدید : 34 یکشنبه 18 اسفند 1392 نظرات (0)

من از یک شکست عاشقانه می آیم...

بگذار همه برای این  اعتراف تلخ سرزنشم کنند.

شکست نه برای پنهان کردن است نه بهانه ی پنهان شدن.....

 

می گویند ازصبح بنویس؛ازآفتاب

ومن چگونه ازخورشید بنویسم وقتی تمام وقت،

باران پنجره یچشمانم راشسته است....

همه دلشان نقش های مثبت میخواهدو آدم های خوشحال،

اما گمان میکنم این خیلی خوب است که نمی توانم

ادای آدم های خوشبخت رادربیاورم...!

محمد بازدید : 28 یکشنبه 18 اسفند 1392 نظرات (0)
مى خواهى بروى؟

بهانه مى خواهى؟

بگذار من بهانه را دستت دهم..

برو و هركس پرسید چـــرا؟

بگو لجوج بود! همیشه سرسختانه عاشق بود..

بگو فریاد مى كرد! همه جا فریاد مى كرد که فقط مرا مى خواهد..

بگو دروغ مى گفت! مى گفت هرگز ناراحتم نكردى..

بگو درگیر بود! همیشه درگیر افسون نگاهم بود..

بگو بی احساس بود! به همه فریاد ها، توهین ها و اخم هایم، فقط

لبخند می زد..

بگو او نخواست ! نـخـواسـت كـسـى جـز مـن در دلــش خـانـه كـنـد
محمد بازدید : 41 پنجشنبه 08 اسفند 1392 نظرات (0)

سلامتی آدم هایی که توی دنیای مجازی 


صد تا خاطر خواه دارن...اّما


تو دنیای خودشون از همه تنها ترن...

محمد بازدید : 28 پنجشنبه 08 اسفند 1392 نظرات (0)
هر بار که کودکانه دست کسی را گرفتم ، گم شدم...!

 ترس من از گم شدن نیست ...

 ترسم از گرفتن دستی ست که ... 

بی بهانه رهایم کند ...
محمد بازدید : 30 پنجشنبه 08 اسفند 1392 نظرات (0)
تقویم امسال با پارسال و تقویم  سال آینده هم با تقویم
امسال هیچ فرقی نمیکند ، وقتی ...


زندگی تا اطّلاع ثانوی تعطیل است...

محمد بازدید : 35 پنجشنبه 08 اسفند 1392 نظرات (0)

نقــاش بـاشـی!

 

 

چـقــدر می گیـرے

 

 

بیایی و خانـﮧ ے سیاه دلـَ م را رنـگ کنی؟

 

 


بـعـــد روے دیــوار اتاق دلـــم

 

 

یــــک روز آفتابی بڪشی ڪﮧ نــــور آفتـــاب تا میـانـﮧ اتاق آمــــده باشد!


راستـــــی مـــن روے صـــورتــم یـــڪ خنــــــבه می خـــواهـــم،


نــرخ خـنـــــده چند است؟ گـــــران ڪﮧ نیســــت ؟!

خیلی خستـﮧ ام ...

 

 

خیلی خستـﮧ تر از اینڪﮧ بخوام راجع بهت فڪر کنم

 

 

کـﮧ بودنت رو آرزو ڪنم یا رفتنت رو توجیه....!

محمد بازدید : 34 پنجشنبه 08 اسفند 1392 نظرات (0)

سهیلا!!!

بدون از تو در شبی سردو بی فانوس خواهم مرد


دعا کن بعد دیدارتوباشد وقت پایانم


ONLY                     FOR                      YOU

محمد بازدید : 35 پنجشنبه 08 اسفند 1392 نظرات (0)

می پرسند حال و احوالت چطور است؟  ؟؟

میگویم روزگارم عالی ست ....برای سوختن

برای نابودی

محمد بازدید : 34 پنجشنبه 08 اسفند 1392 نظرات (0)

بسلامتی پسربچه ای که پول های مچاله شده شو ریخت جلوی فروشنده

گفت آقابرای روز پدر یه کمربند میخوام

 

فروشنده گفت چجوری باشه ؟؟


پسره گفت فرقی نداره فقط دردش کم باشه..!!


بسلامتی پدری که نمیتوانم در چشمانش زیاد دیدیم ولی از زبانش نه..


پدرم تو تنها کسی هستی که بدون شک میتوانم بفهمم فرشته ها هم میتوانند مرد باشند..بسلامتی هرچی پدره..


من را زیاد دوست داشته باش پدر جان..


تو تنها مردی هستی که دوست داشتنت بی  دلیل است و بوسه هایت بوی صداقت میدهد


پدرم از توآ موختم چگونه سبکبال زندگی کنم تا هجرتم نیز سبکبال باشد


این بالهای پرواز قناعت و عشق را تو به من بخشیدی..

بابایی بسلامتی تو که عشقم را ازم گرفتی ...

بسلامتی  تو که دلیلشو بهم نگفتی

خیلی دوست دارم بابایی

محمد بازدید : 31 پنجشنبه 08 اسفند 1392 نظرات (0)

گذشته ی من گذشت..!


حتی می توانم بگویم درگذشت


ومن برایش ماه ها و روزها سوگواری و سکوت کردم


خاطراتم را زیرو رو کردم و ای کاش های فراوان گفتم..!


حرفی نیست....فقط می نویسم رفت..حسی که تورا دوست می داشت.


تلخم مث خنده ای بی حوصله


ولی دیگربس است..!


من به شروعی دیگرمی اندیشم.. و به شروع زندگی دیگر..


گاهی گم میشوم درمیان آنچه که هست و آنچه که باید..دنیایم را گاه گاه گم می کنم.

 

نمی دانم به کجاتعلق دارم


دنیای من بی جهت به این سو و آن سو کشیده می شود


ومن سردرگمی راتجربه میکنم.


نمی دانم که کوتاهی از من است یا از زندگی


که در برابر همه ی هجمه ی افکار منفی بی خاصیت به یک دهم مثبت اندیشی نمی رسم.


محمد بازدید : 89 پنجشنبه 08 اسفند 1392 نظرات (0)

خواستم همسفرقلبم باشی نه یه رهگذر بی وفا


پیش خودم می گفتم تویی نیمه ی گمشده ام..امابعدفهمیدم که هم توروگم کردم هم نیمه ی دیگرخودم رو


خواستم خزان زندگی ام را بهاری کنی..بهارنیامدوهمیشه زندگی ام رنگ پریشانی داشت


به ظاهرقلبت عاشق بود ومهربان اما درونت انگارحال وهوای پشیمانی داشت


خواستم همیشگی باشی امادل کندی از منه خسته وتنها..!


بدجورشکستی قلبم را..من که به هوای قلب باوفایت آمده بودم


اگرباشی یانباشی فرقی نداردبرایم..


حالاکه نیستی میبینم چقدرفرق دارد بود و نبودت


روزهای باتوبودن گذشت و رفت....هرچه بینمان بود تمام شد و رفت


عشقت را به خاک سپردم و قلبت رافراموش


اماهنوزآتش غم رفتنت دردلم نشده خاموش


بینمان هرچه بود تمام شد..آرزوهایی که باتوداشتم همه نقش برآب شد


این خاطره های تو بود که در دلم موندگار شد..موندگارشدودلموسوزوند...کاش هیچ یادگاری ازتودردلم نمی ماند.


من چقدساده بودم که قلبم روبه توسپردم بی هوا!


ماندنی نبودی


سهم من نبودی


رهگذری بودی که سری به قلب مازدی آن راشکستی و رفتی....


دیگه برا بازگشت خیلی دیره..هرچی مینویسم فقط برا دل خودمه حساب منو اون می مونه  تا یه دنیای دیگه


تمام بلاهایی که سرم درآوردهیچ وقت آه نکشیدم..چراش بماند.ولی ازش نمی گذرم به اشک هایی که ریختم قسم نمی گذرم

محمد بازدید : 39 پنجشنبه 08 اسفند 1392 نظرات (0)

خنده ام میگیردوقتی پس ازمدت ها بی خبری بی آنکه سراغی ازاین دل آواره بگیری


می گویی دلم برایت تنگ است !!


نمی دانم یا مرا به بازی گرفته ای یا معنی واژه هایت را خوب نمی دانی !


دلتنگی ات ارزانی خودت..

محمد بازدید : 35 پنجشنبه 08 اسفند 1392 نظرات (0)

مثل یک برگ خشکیده شده ام


که خزون زندگیش رسیده


وخیلی زودزیرپای عابران خوردخواهدشد


برگ زردخشکیده ای که دیگربه چشم هیچ کس نمی آید


دیگربهاری اورازنده نخواهدکرد


وسرنوشتش این است در تنهایی ابدی اش بپوسد و ازبین برود


برای کسی مهم نیست اوهم روزی سبزبوده


آن برگ زرد دیگر دوره اش تمام شده

برگ های زرد چقدر بی ستاره هستن..!

محمد بازدید : 118 پنجشنبه 08 اسفند 1392 نظرات (0)

امشب هم مثل هرشب ازتنهایی به رختخوابم پناه بردم اما انگار نه تنها رختخواب بلکه درودیوار اتاقم نیز تنهایی مرابه رخم میکشند وبه من قاه قاه میخندند.

جای خالیت واقعاوبیش ازپیش حس میشد حس بدی داشتم احساس پوچی میکردم حتی دفترم نیز بامن غریبه شده بود ودوست نداشت دستهای من نوک سردخودکار رابرتنش بساید ومن چنان کودکی که در میان رهگذارن یک خیابان ازمادرش جدا افتاده باشد حیران وسرگردان خیابان به خیابان وکوچه به کوچه در شهرخیال میدویدم ودنبال گمشده خویش میگشتم.

صدای سگهایی که هرکدام درگوشه ای ازخیابان برسر لاشه سیاه شب نزاع داشتند وپارس میکردند رشته افکارم راپاره کرد گویا آنها هم میدانستند که من تنها ترین تنهایم.

این تنهایی مراهیچکس غیر از خودم حس نمیکرد و میدانستم که حس کردن خودم نیز دردی را دوانمیکند ترس از آینده ای مبهم پشتم رابه شدت میلرزاندوازخدامیخواستم زودتر چاره ای برایم بیندیشد ولی انگار صدایم ویا دعایم ازسقف اتاقم بالاتر نمیرفت.

من چنان زن فرزند مرده به حال خودم زارزار میگریستم وخاطرات گذشته راموبه مو مرور میکردم ودلم میخواست حداقل یک نفر به حرفهایم گوش کند که آنهم خیالی بود واهی.

دوست داشتم همه این تنهایی ها خوابی کودکانه باشدومن با برخواستن از بستر به همه آنها خاتمه میدادم اما.......ام افسوس که با برخواستن ازبسترتمام که نمیشدند هیچ بلکه شبش بایدخودرا برای دست وپنجه نرم کردن با کابوسی جدید خودرا آماده میکردم وپیش خودم میگفتم فرداشب دیگربرای اتمام خواب کودکانه ام دعا تنمیکنم چون ازکابوسهای بی توبودن بیشتر میترسیدم تا تنهایی.

ولی فرداشب بازهم دست به دامان خدا میشدم واز اواتمام این خواب راخواستار بودم دوباره کابوسی وحشتناک تر ازشب قبل به سراغم می آمد ومن ازترس تا صبح به تنهایی وباتکیه به بخاری بازهم آرزوی داشتنت را میکردم..............

کجایی سهیلای من ؟؟؟؟؟؟؟؟

(شایدخداهم بامن قهراست)

محمد بازدید : 33 پنجشنبه 08 اسفند 1392 نظرات (0)

وقتی یک شهریوری در کنارت است ؛نگاه کن:

به تمام جزئیاتش ...


به لبخند بین حرف هایش ...


به سبک ادای کلماتش ...


به شیوه ی راه رفتنش ، نشستنش ...


به چشم هاش خیره شو ...


دستهایش را به حافظه ات بسپار ...


ممکن است آنقدر سریع برود که حسرت یک نگاه سرسری را هم به دلت بگذارد


و وقتی حسرت بودن یک شهریوری" را خوردی یعنی اینکه میتوانستی


حاکم " باشی ولی "سرباز" شدی ...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

محمد بازدید : 30 پنجشنبه 08 اسفند 1392 نظرات (0)

مرد از زن خیلی تنهاتره!

مرد لاک به ناخوناش نمیزنه که هروقت دلش یه جوری شد،

دستشو باز کنه و ناخوناشو نگاه کنه و ته دلش از خودش خوشش بیاد!

مرد
موهاش بلند نیست که توی بی کَـسی کوتاهش کنه و اینجوری لج

کنه با همۀ دنیا!

مرد نمیتونه وقتی دلش گرفت زنگ بزنه به دوستش و گریه کنه و خالی

شه!

مرد حتی دردهاشو اشک که نه،یه اخـمِ خشن میکنه و میچسبونه به

پیشونیش!

یه وقتایی ، یه جاهایی ، به یه کسایی باید گفت :

"میـــــــــــــم ... مثلِ مـــــرد

محمد بازدید : 37 پنجشنبه 08 اسفند 1392 نظرات (0)

سخت است

سخت است اتفاقی را انتظار بکشی

 که خودت هم بدانی در راه نیست...

 

 

محمد بازدید : 32 پنجشنبه 08 اسفند 1392 نظرات (0)

هیچ کس نفهمید و نخواهد فهمید!!!!

گاهى خنده بيخ گلويم را ميگيرد!!! آخرش هيچ كس نفهميد ناخوشيه ى

!!!من چيست ؛ همه گول خوردند، همه

محمد بازدید : 35 پنجشنبه 08 اسفند 1392 نظرات (0)

رنگین کمان من...

برای آمدنتــــــــــــ

بارانـــ رابــــــهــــانهــــ نکن

رنگین کمان من...

 

 

محمد بازدید : 38 پنجشنبه 08 اسفند 1392 نظرات (0)

 

خوش بحال کسایی که دارنت، می بیننت، حضورتو حس میکنن، کنارت نفس میکشن،

نگاهتو روی خودشون حس میکنن، لبخندتو می بیننن... اما من!!

 

 

تعداد صفحات : 8

درباره ما
"ღ میـشـه باورم کنـی؟ ღ " ﻧﻪ ﺣﻮﺻﻠـــﻪ ﯼ ﺩﻭﺳـــﺖ ﺩﺍﺷﺘــﻦ ﺩﺍﺭﻡ ﻧﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫـــــــﻢ ﮐﺴـﯽ ﺩﻭﺳﺘــﻢ ﺩﺍﺷﺘـﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﯾـﻦ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ﺳـــــَــــﺮﺩﻡ ... ﻣﺜـﻞ ﺩﯼ , ﻣﺜـﻞ ﺑﻬﻤـــﻦ , ﻣﺜـﻞ ﺍﺳﻔﻨــــــﺪ ﻣﺜـﻞ ﺯﻣﺴﺘــــﺎﻥ ﺍﺣﺴــــــﺎﺳـﻢ ﯾـﺦ ﺯﺩﻩ ﺁﺭﺯﻭﻫـــﺎﯾـﻢ ﻗﻨﺪﯾــــﻞ ﺑﺴﺘــﻪ ﺍﻣﯿــــــﺪﻡ ﺯﯾــﺮ ﺑﻬﻤــﻦ ِ ﺳــﺮﺩ ِ ﺍﺣﺴــﺎﺳﺎﺗﻢ ﺩﻓــــــــﻦ ﺷـﺪﻩ .... ﻧﻪ ﺑﻪ ﺁﻣـــــدنی ﺩﻝ ﺧﻮﺷــﻢ ﻭ ﻧﻪ ﺍﺯ ﺭﻓﺘـــــنی ﻏﻤﮕﯿــﻦ ﺍﯾـﻦ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ﭘــُﺮ ﺍﺯ ﺳﮑـــــــــﻮﺗـﻢ .. ----------------------------
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به نظرشمادرصدرسیدن من به عشقم چقدراست؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 145
  • کل نظرات : 27
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 25
  • آی پی دیروز : 15
  • بازدید امروز : 32
  • باردید دیروز : 22
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 80
  • بازدید ماه : 67
  • بازدید سال : 1,019
  • بازدید کلی : 11,670